سه شنبه 12 تیر 1403 - 12:21 بعد از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 888
نویسنده پیام
reyhane74 آفلاین


ارسال‌ها : 17
عضویت: 21 /4 /1393
سن: 19


دست های به هم پیوسته
در فروبسته ترین دشواری

 در گرانبارترین نومیدی،

بارها بر سر خود بانگ زدم: \\\"هیچت ار نیست مخور خون جگر،

 دست که هست\\\"!

بیستون را یاد آور، دستهایت را بسپار به کار،

کوه را چون پرِ کاه از سر راهت بردار!

 و چه نیروی شگفت انگیزیست،

   دست هایی که به هم پیوسته ست!



فریدون مشیری











پناه می برم به خدا

از عیبی که امروز در خود می بینم



و دیروز دیگران را به خاطر همان عیب ملامت کرده ام



امضای کاربر : ما به انتخاب خود عاشق نمی شویم
عشق هدیه ایست که خدا
آرام در قلبهایمان می گذارد
و ما آنقدر احمقیم
که بزرگ ترین و زیباترین دنیا را
به کوچکترینی می شکنیم،
تمام شد
ما طلسم عشق را شکسته ایم عزیزم
ما نفرین می شویم و تا آخر عمر ، ناقصیم.
شنبه 28 تیر 1393 - 02:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :