یکشنبه 24 تیر 1403 - 2:46 قبل از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 419
نویسنده پیام
mahoozi89 آفلاین


ارسال‌ها : 1324
عضویت: 25 /1 /1391
محل زندگی: جم
تشکرها : 902
تشکر شده : 1798
چراغ جادو ویک مردایده آل

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد.

وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد….!!!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟

غول جواب داد : نخیر ! زمانه عوض شده است و به علت مشکلات اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو اصلا صرف نداره

زن اومد که اعتراض کنه

که غول حرفش رو قطع کرد و گفت :همینه که هست……. حالا بگو آرزوت چیه؟

زن گفت : در این صورت من مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت : نگاه کن. این نقشه را می بینی ؟ این کشورها را می بینی ؟ اینها ..این و این و این و این و این … و این یکی و این. من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و صلح کامل در این منطقه برقرار شود و کشورهایه متجاوزگر و مهاجم نابود شون.

غول نگاهی به نقشه کرد و گفت : ما رو گرفتی ؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد. درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه اینقدر ها . یه چیز دیگه بخواه. این محاله.

زن مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین…

من هرگز نتوانستم مرد ایده آل ام راملاقات کنم.

مردی که عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با ملاحظه باشه.

مردی که بتونه غذا درست کنه(!!!) و در کارهای خانه مشارکت داشته باشه.

مردی که به من خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه(!!!!!)

ساده تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل.

غول مقداری فکر کرد و بعد گفت : اون نقشه لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم….!


امضای کاربر : * وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.*

جمعه 15 اردیبهشت 1391 - 14:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از mahoozi89 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 6816 & karen &
6816 آفلاین



ارسال‌ها : 1306
عضویت: 27 /3 /1391
محل زندگی: َAstaneh Ashrafieh
سن: 15
تشکرها : 764
تشکر شده : 798
پاسخ : 1 RE چراغ جادو ویک مردایده آل

مرسی


امضای کاربر : به روزها دل مبند ،
روزها به فصل که میرسند ، رنگ عوض میکنند

با شب بمان ،
شب گرچه تاریک است ، لیکن همیشه یک رنگ است . . .

سه شنبه 31 مرداد 1391 - 13:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
karen آفلاین



ارسال‌ها : 2248
عضویت: 22 /3 /1391
محل زندگی: زیـرآسـمـون ایـن شهـر
سن: 17
تشکرها : 1925
تشکر شده : 1197
پاسخ : 2 RE چراغ جادو ویک مردایده آل

یعنی همچین مردی گیر نمیاد؟؟؟


امضای کاربر : از تمام دلتنگی ها،
از اشک ها و شکایت ها
که بگذریم ..
باید اعتراف کنم : مادرم که می خندد.. خوشبختم..










سه شنبه 31 مرداد 1391 - 16:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
arthuriya آفلاین



ارسال‌ها : 432
عضویت: 24 /5 /1391
محل زندگی: Bousher
سن: 16
شناسه یاهو: alisama1234
تشکرها : 1217
تشکر شده : 227
پاسخ : 3 RE چراغ جادو ویک مردایده آل

چرا عزیزم پیدا میشه

 داداشه خودت


امضای کاربر :
چهارشنبه 01 شهریور 1391 - 12:29
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :